با پسری که ۱ماه و خورده ای بود آشنا شده بودم چند باری همو دیدیم خیلیی خیلیی از من خوشش می اومد و منم روز به روز ازش بیشتر خوشم اومد خیلی باهم خوب بود رفتارمون حتی من بهش میگفتم چرا اصلا دعوای نداریم ما اینقدر که باهم خوب بودیم بخدا چت هامونو بیارم بزارم چطور قربون صدقه میره چطور با محبت باهام حرف میزنه
و کلا حرفاش یه جوریه که انگار دوستم داره
یهو سرد شد
بعد از اخرین چتمون شب بود فرداش از دیر سین کردن شروع شد با ۲۰/۱۵ ساعت تاخیر سین میکرد تا چند روز ادامه داشت منم صبوری کردم بعد حس کردم خیلی دارم اینجوری خار میشم نوشتم از آشنایی باهات خوشحال شدم 👋🏻 بعد بلاکش کردم حتی اونم سین نکرد
چرا اخه یهو اینخوری شدددد چرااااا یعنی بخدا دیگه باورم شده عشقی وجود نداره
با بچه طلاق بودنش کنار اومدم
گفتم میری مأموریت منتظر میمونم تا برگردی تولدش نزدیک بود کلی برنامه چیده بودیم باهم چرا آخه 😞💔