من ۴ ساله یه جا هستم یا مادر شوهرم و جاریم خیلی سخته یه جور های دوست دارم مستقل بشم خیلی کار ها رفت آمد ها خوردن هامون همش باید زیر نظر باشه الان مثلا بخوام یه سیخ جیگر بخورم اهالی خونه باید بیان میرم بیرون یه چند نفر باید توضیح بدم 😑خسته شدم از رو ناچاری هم نیست که اینجام خودمون خونه داریم دادیم اجاره فقط شوهرم از ور دل مادرش تکون نمیخوره 😑
بستگی به خانواده شوهرت داره وعروس که چه جور ادمی باشه من داداشام بالایه ساختمون پدرم هستن اصلاخونشون نمیریم سالی یه باریااگه دعوت کنن همین وداداشم هم یه لحطه شباپدرمومیبین ومیرن خونشون همین خانماشون رودعوت کنیم میان خیلی کم پیش میادبیان بدون دعوت
میخواستم مثل عروس های فداکار این کارو بکنم
خواهرم گفت خریت نکنی ها دیوونه میشی راست میگفت الان به حرفش رسیدم همینجوری یکساعت فاصله داریم اعمال قدرت میکنن چی برسه که باهم تو یه ساختمون بودیم
اخلاق منم اینجوریه از دخالت رفت و امد زیاد فضولی متنفرم
من که دو سه تا خیابون اونور ترم راضی نیستم چه برسه تو یک خونه 🫤
والله خوبه مادرت میاد من ۴ ساله اینجام مادرم فقط عید ها اومده خونم چون مادر شوهرم یه جوری قیافه میاد یه رفتاری میکنه مادرم راضی نیست اصلا بیاد هر چقدر اصرار هم کنم نمیاد جاریم هم مادر خواهرش نمیان اصلا ۱۰ ساله اونجاست نمیان اونقدر ناراحته میگه مادر شوهرم همش خونه دختراش هست ولی مادرای ما رو فراری داده با رفتار هاش چون چشم نداره ببینه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
