من دوران دبیرستان کلا با دوستامون شیطونی زیاد داشتیم.
یکیش کلاسمون مدلش طوری بود که میز و صندلی معلم یه نیم متر از ما بالاتر بود یه چیزی حالت سکو بود که معلم بالاتر از ما مینشست،یکی از دوستا از همه قول گرفت که کسی حرفی نزنه قبل اینکه معلم بیاد رفت میزو دقیقا روی لبه سکو تنظیم کرد،معلم بیچاره آقاهم بود وسط شعر خوانی یهو میزش چپه شد افتاد زمین....وااای کلاس رفت رو هوا خدا مارو ببخشه انقد خندیدیم از چشامون اشک اومد.
شمام بگید بخندیم
دو سه بار زنگای اولو به خاطر معلممون پیچوندیم😔😂
منکه رفیقی نداشتم خاطره خوشش ام ندارم :)
پسر همسایه مون اومد تو حیاط مدرسه یه دفتر خاطره پر از شعر عاشقانه داد بهم به زور و ناظم دید و تقریبا بدبخت شدم
من هرکاری بگی کردم
از مدرسه تا دلت بخواد فرار میکردم
یه اکیپ بودیم که هممون خرخون و شیطون بودیم
ما تهش فرار از مدرسه بود😂
یکبار چندتا بچها از مدرسه فراری دادم زنگ اخر معلم نبود خود بدبختم موندم چون یک کلاس دیگه اومدن ورزش
یبارم یه برق کار اومده بود کار انجام بده تو مدرسه که از قضا جوون و خوش تیپ بود مام یه شیش هفت نفر بودیم گوشه حیاط نشسته بودیم تا این اومد تو شروع کردیم تیکه انداختن و براش دست تکون دادن بنده خدا سرشو بالا نیاورد ولی رفت به مدیر گفت اونم اومد گفت باز چیکار کردین شما بی انظباط های مدرسه...بعد اون اسممون موند بی انظباط های مدرسه
همکلاسیام صندلی معلم عربیمون رو که یه پایه ش یکم لق میزد گرفتن بیشتر لقش کردن
بعد معلم عربیمونم چاق بود
اومد کلاس همین که نشست، با تمام وزنش سقوط کرد افتاد زمین! 😐🥴🤦🏻♀️🤣🤣
از زیر در کلاسا ترقه مینداختیم تو کلاس همه غاره میزدن
اینو به همه بچه ها دبیرستان الان یاد دادم و باعث اخراجشون شدم 🤣👊🏻
معلم نداشتین زنگ اخر با دوستم مدرسه رو میپیچوندیم
انقد بچه مثبت بودیم ی راست میرفتیم خونه درسای فردا رو میخوندیم 😄
کسی هم نمیفهمید مدرسه نیستیم
هرموقع تلفن زنگ میزد ، همه باهم یک صدا میخوندیم کیه کیه منم تهی کسی نیست منم و توییم. معلم بیچاره نمیدونست به حرف تلفن گوش بده یا مارو ساکت کنه.
من اروم بودم شیطونی نداشتم
