بهش بگو ناشکری نکنه
بابای من سر خواهر کوچیکم ناشکری کرد که مریض به دنیا اومد
البته دور از جون بچه شما انشالله همیشه سالم و سلامت باشه
بابام وقتی فهمید خواهر کوچیکم دختره خیلی ناراحت شد
دلش میخواست بعد دو تا دختر این کوچیکه پسر باشه
البته فقط یه بار این حرفو زد دیگه چیزی نگفت
مادربزرگم میگفت ناشکری نکن خدا قهرش میگیره ها
وقتی به دنیا اومد قلبش مشکل داشت
تا یک سال تو بیمارستانا دنبال دوا درمان بودیم
البته الآن سالمه و مشکلی نداره
یعنی کامل درمان شد
ولی مادربزرگم به بابام گفت دیدی ناشکری کردی
خدا گذاشت تو کاسه ات