نفرین من همیشه پشت افرادی که لذت دختر بودن رو از دخترامون گرفتن خواهد بود🖤 من مرد نیستم،ولی رویاش تا ابد باهامه، پس بهم خرده نگیرید به خاطر عکس پروفایل🙏🏻 لطفا تا زمانی که به بلوغ فکری نرسیدی نظر منو ریپلای نکن! من نه وقت جروبحث دارم و نه حوصلشو! نی نی یار تگ میکنم کاربریت میره رو هوا، پس حد خودتو بدون:) کاش بفهمی که این سایت عمومیه و تمام نظرات قابل احترام! پس اگه با نظری مخالفی یاد بگیر سکوت کنی یا بااحترام مخالفت خودتو اعلام کنی! فضای مجازی برای خالی کردن عقده ها مناسب نیست✋🏻 اطلاع زیادی در مورد کاهش وزن و افزایش وزن دارم! سوالی در این باره داشتی در خدمتم✨ هممون تنهاییم! هرچقدر تنهاتر، تعداد پست بیشتر...🙂 درخواست دوستی قبول نمیکنم💙
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
یاخدا مجردمم. صبحا این موقع بیدار میشم میرم حموم خوابم بپره😑😑
"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود""ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت: مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر می کردیم نمیتونیم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر..."
"انزوا را به وابستگی ترجیح میدهم. وقتی وابستگی از بین رود، انسان وارسته می شود""ملتی هستیم که هنوز خشنونت رو مردونگی، حماقت رو نجابت، شادی رو هرزگی، دزدی رو زندگی میدونیم؛ راه درازتری تا انسانیت داریم. و راه دراز تری تا آرامش و عشق..." "مدرسه که میرفتیم، هربار که دفتر مشقمون رو جا می ذاشتیم معلممون میگفت: مواظب باش خودتو جا نذاری! ما می خندیدیم و فکر می کردیم نمیتونیم خودمونو جا بذاریم! بزرگ که شدیم بارها و بارها خودمو جا گذاشتیم؛ توی یه کافه، توی یه خیابون، توی یه شعر..."