کلینیک بودم،یه سری کارای اداریمو انجام دادن،یه تخت و یه باکس دادن که وسایل یه بار مصرف عمل توش بود
پرستار ازم نوارقلب گرفت،بعدش رفتم اتاق عمل،دکترمو دیدم و بیهوش...
بهوش اومدم آبمیوه خوردم گفتن مرخصی
📌وقتی به داشتن اعتماد بنفس عادت نداشته باشی اعتماد بنفس بنظرت نوعی مغرور بودنه📌وقتی همیشه منفعل بودی قاطع بودن مثل خشونت به نظرت میاد📌وقتی عادت نکردی نیازهات فراهم بشه اولویت دادن به خودت برات مثل خودخواهیه📌اینو گفتم که بدونی دایره ی امن تو همیشه معیار خوبی برای رفتارت نیست
اصلا و ابدا درد نداره استرس الکی نگیر قبل عمل بهت ارامبخش میدن بعدم دوساعت عمل و بعد سه ساعت میری خونه باید بعد عمل کمپرس سرد روچشات بزاری و همشم ابمیوه طبیعی لخوری دو سه روز اولم لاید سوپ بخوری
به منم گفتن ساعت ۸ بیا وای من خودم بیهوش میشم نیازی به دارو نیس🤣🤣🤣
اصلا نگران نباش. من دم اتاق عمل حتی گریممگرفت. همسرم گفت میخوای برگردی هنوز دیر نیست. گفتم نهههه میرم. از اتاق عمل اومدم بیرون تو ریکاوری هم با یه پرستار آقایی صحبت میکردمو میگفتم از پیشک نرو. یادش میفتم خجالت میکشم همسرم خیلی صبوری کرد😂 به نظرم بدترین قسمت عمل هذیون بعد از به هوش اومدنه و دیگر هیچ
خوشبحالت کاش زندگیم بره دوماه بعد خیلی میترسم اما میگم به خوشگلیش می ارزه
خود عمل بینی استرس نداره،مراقبتای بعدش کلافگی داره
کاش منم برم دوماه بعد
امشب از سردرد نتونستم بخوابم،تازه ۵ روز گذشته ازش
📌وقتی به داشتن اعتماد بنفس عادت نداشته باشی اعتماد بنفس بنظرت نوعی مغرور بودنه📌وقتی همیشه منفعل بودی قاطع بودن مثل خشونت به نظرت میاد📌وقتی عادت نکردی نیازهات فراهم بشه اولویت دادن به خودت برات مثل خودخواهیه📌اینو گفتم که بدونی دایره ی امن تو همیشه معیار خوبی برای رفتارت نیست