سلام ،بچه ها من یه خواهری دارم که از خودم کوچیکتره و خونش یه شهر دیگست ،تقریبا 8،9 سالی میشه که ازدواج کرده دوتا بچه داره شوهرشم خیلی خوبه خودشم خیلی سرزبون دار و بااحترامه فقط مشکلی که داره اینه که اصلا به تمیزی اهمیت نمیده بی اندازه شلختست من هروقت بخوام برم خونش حداقل یه روز قبلش بهش خبر میدم وقتی میرم خونش میبینم فقط غذا رو آماده کرده به سر و وضع خونه اصلا دست نزده انگار اصلا با وسیله ای بنام جاروبرقی اشنا نیست ،میدونم خواهرمه این حرفا رو نباید بگم ولی خب دوسش دارم میخوام کمکش کنم ولی نمیدونم چجوری ،یکی دوماه یبار میرم خونش میترسم بگم ناراحت بشه بگه یه شب میاد خونم منو ببینه اونم به خونم گیر میده ،نزدیکم نیستم تند تند برم کاراشو بکنم ،واقع این موصوع داره عذابم میده
واقعا خواهر دلسوزی هستی که اینطور به فکرشی بنظرم وقتی رفتی خونش مثلا همسراتونو با بچه ها بفرستین پارکی جایی بگین آبجی بیا یه دستی به سر روی خونت بکشیم حتما سرت شلوغه نمیرسی باهم تمیز کنین بعد کمکم سر حرفو باز کن که آبجی فامیلات نمیان خونت یه وقت نگن شلخته ای اینا
بخدا خیلی نگرانشم همش میگم جاریش پشت سرش چی میگه خواهرشوهرش چی میگه
هر بار میرم تا جایی که بتونم یکم تمیزکاری میکنم مثلا به بهانه ظرف شستن کل سینک و آبچکانو وایتکس کاری و تمیز میکنم ولی خب اوضاع خونش خیلی بد اگه بخوایم دونفری تمیز کنیم یک روز کامل وقت میبره ،منم اونهمه تایم ندارم
آدم که از خواهرش ناراحت نمیشه کم کم همین حرفارو بگین از در نصیحت وارد بشین که میترسین یه فامیلاش حرف دربیارن تلاش خودتو بکن مطمئنم موفق میشی درست میشه یا مثلا خودتون که سینک اینارو تمیز کردین بگین آبجی دفعه که میام سینک رو اینجوری ببینم ها
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
