باورت میشه انقدر توی ذهنم ترس دادم که اصلا اجازه نمیدادم همسرم کارشو پیش ببره.بعد از چند ماه کم کم انجام شد و واقعا ترسم فقط ذهنی بود.
یعنی واقعا هم خودمو اذیت کردم هم همسرمو.
برای زایمانم خیلی می ترسیدم ولی با اینکه همه شرایط مهیا بود و بیمه داشتم و سزارین هزینه ای برام نداشت،خودم تصمیم گرفتم که طبیعی باشه البته ترسم هم زیاد بود ولی همش به خودم میگفتم این همه خانم زایمان طبیعی کردن و نمردن پس منم می تونم.
زایمان هم درد داشت ولی راستش ترس ذهنی من بیشتر بود.
و اون ترس بیشتر اذیتم کرد.
همش چند ساعت درد بود و تموم شد.