والا بخوام از خودم بگم این حس خجالتی و استرس لعنتی نمیزاره وگرنه تا الان اوووو گفته بودم
پنهونی ازش خوشم میاد همشهریمه همو فالو داریم حتی چند روز پیش تولدش بود بهش تبریک گفتم اونم مودبانه خوب جواب داد
نمیدونم چی کنم ک احساسمو بهش بفهمونم نمیدونم حرف تو حرف بیارم بعد کم کم بگم
یا چی با پیج فیک بگم بعد خودمو معرفی کنم
نمیدونم فقط میتونم بگم موندم کاش خدا ی راهی جلوم بزاره
😁😁
میدونی دیشب تایپ کردم بعد گفتم شاید آشنا ببینه
چون ماجرا رو اکثر دوستام میدونن
من از نوجوونی روش کراش بودم
بچه محل بودیم
ولی خب من خیلی آمارشو نداشتم حتی پیجشم نداشتم
یبار اتفاقی پیجشو پیدا کردم
بعد هیچی با پیج فیک رفتم دایرکتش فکر کرد از دوستاشم میخوام اذیتش کنم
کم کم خودمو معرفی کردم... در نهایت ما ۶ماه چت میکردیم ولی نگفتم که ازش خوشم میاد
یبار بحثمون شد خودمم خیلی خسته بودم از اینکه تکلیفم مشخص نیست،وقتی بهش گفتم
کلا سیم کارتمو عوض کردم چون میترسیدم پسم بزنه
چن وقت بعد اون اومد دایرکت فهمیدم علاقمون ۲طرفه بوده
الان در شرف خواستگاری رسمی هستیم،ولی ارتباطمون خیلی صمیمانه ست
خوشبختانه هیچوقتم به این اشاره نکرد که تو اومدی سمتم و از اینجور حرفا
داخل تاپیکای آخرم گفتم نامزدیم که سایت بهم گیر نده،من اکثر تاپیکامو حذف میکنم نمیمونن گلم
در نهایت اگه از کسی خوشت میاد
توصیم اینه اول بشناسیش
بعد هم طرف سنش خیلی پایین نباشه،چون اکثر پسرا میرن به دوستاشون میگن
خدایی نکرده آبروریزی میشه
مستقیم نرو بگو،یمدت باهاش درارتباط باش ببین اصلا تمایل داره به آشنایی بیشتر باهات
من هیچوقت پشیمون نیستم از اینکه ابراز علاقه کردم،حتی اگه پسم میزد ولی تکلیفم مشخص میشد
روحیه ی آدما خیلی باهم فرق داره،یسریا ممکنه حساس باشن بعدا پشیمونی اذیتشون کنه
من خودم ۲۰سالم بود که گفتم هنوز یکم از هیجانای نوجوونی رو داشتم برا همین نترس تر بودم
شاید اگه شخصیت الانمو داشتم نمیرفتم بگم
اها اینممم بگم
ما دخترا وقتی از یکی خوشمون میاد اون آدم رو خیلی خفن میبینیم
فکر میکنیم بهتر از اون وجود نداره،باید تحمل اینو داشته باشی که ممکنه باورهات با واقعیت متفاوت باشن
من بزرگترین چالشم همین بود
هر چی بیشتر با شخصیتش آشنا میشدم باورهای ذهنیم بهم میریخت
شاید باورت نشه ولی حتی مدل حرف زدنشم برام عجیب بود،چون ذهنم ازش یه بت ساخته بود....
شاید داخل حرف چیز عادی ای باشه،ولی من وقتی واقعیتو دیدم خیلی فرق داشت ماجرا...حتی یمدت دپرس شدم
نه بابا فک نکنم ب رفبقاش بگه والا پسره همشهریمه همو فالو داریم اما گهگاه بیرون میبینمش. کم پیش میاد اما اینستا همو فالو داریم لایک می‌کنه چند وقت پیش تولدش بود تبریک گفتم اونم مودبانه خوب تشکر کرد ی وقتایی با خودم میگم هی بمونم فلان ماه فلان روز بهش بگم اگه فلان موقع بگم ک زود میشه اگه فلان روز بگم ک دیگه دیر میشه اگه بمونم منتظر تا خودش بگه بازم دیر میشه بعد ی کوچولو خجالت هم میکشم استرس بلاک آنفالو رو دارم یا عکس العمل بعدش بعد فهمیدن علاقم
نمیدونم ب نظرت ی پسر اونقدری درک و احساس داره ک متوجه حرف آدم بشه ؟
یکم میگم اول با پیج فیک و نام نشون دیگه برم دایرکتش بهش بگم اون حرفای احساساتمو ک نسبت بهش دارم .بعد الکی نگه بگه خودتو معرفی کن من بعد پیج اصلیم رو براش بفرستم بعد هدفش فقط فهمیدن اون شخص پنهان شده باشه ک من باشم
معما بخوام بهت بگم زیاده
پیجشم نگاه کردم دیر ب دیر پست و استوری می‌زاره اگه پستم بزارع کسیو ندیدم اون وسط مانور بده اگه بدونی چقدر دو راهی موندم خیلی بده دو راهی 😔
آره دوراهی خیلی بده
با کسی داخل رابطه نیست؟؟
نمیشه یجوری باهاش حرف بزنی یا چت کنی،نه اینکه مستقیم بری بهش بگیاااا
بنظرم اگه مستقیم بگی فرصت شناخت بهش نمیدی
یا مثلا نمیشه بگی میخای در مورد شغلشو اینا بدونی؟؟؟؟البته اگه حیطه ی شغلیش جوری هست که تو هم بتونی فعالیت کنی
بخدا من یجوری طرفو تو ذهنم بزرررررگ کردم
یه آدم بی عیبونقص ساخته بودم ازش
برا همین با هر حرکت کوچیکش بهم میریختم،الان که خیلی بهتر شدم
ولی قبلا افتضاح بودم
بی اشتها میشدم،خوابم بهم میریخت
خیلی تحت تاثیرش قرار گرفته بودم ولی اصلا اینا رو بهش نگفتم
دلم نمیخاست فکر کنه وابستشم
