شوهرم از رفت آمد بدش میاد
یک از فامیل هامون چند وقت میخاد بیاد من میپچنمش
امروز از شهرش آمد تهران من گفتم بیاد با اینک میدونستم شوهرم دعوا میکن از سر کار آمد رفتم بیشش گفتم سریع از جاش بلند شد گفت تو میدونی من از مهمان بدم میاد از قصد میگه بیان بعد شم گفت اگر بیان اون شبو برات جهنم میکنم
منم عصبانی شدم گفتم بخای نخای اونا میان منو دو تا سیلی زد گفت دعا کن که نیان
دارم گریه میکنم چکار کنم از اخلاق گندش