دیابت داشت ، امضاش درباره دیابتش بود ، خیلی قلمش خوب بود
دیگه چیزی یادم نمیاد ازش 🤔
سلاااامممم من عاشق دایناسورام 😁🦖🦖🦖🦖 میدونستین تیرکس میتونه تو یه بار بلع ۲۰۰ کیلوگرم گوشت رو بخوره؟ یعنی من و همه خانوادم باهم 🥴🥴💀☠🤯🤯 لطفا با دایناسورا مهربون باشید😇😇❤
خب اگه تو تاپیکش با همین کاربریت جواب دادی یا لایک کردی ک راحت میتونی پیداش کنی
اون موقع عضو نبودم
سلاااامممم من عاشق دایناسورام 😁🦖🦖🦖🦖 میدونستین تیرکس میتونه تو یه بار بلع ۲۰۰ کیلوگرم گوشت رو بخوره؟ یعنی من و همه خانوادم باهم 🥴🥴💀☠🤯🤯 لطفا با دایناسورا مهربون باشید😇😇❤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بمانم بمانی ببینند بمیرند🤍🧿• تویی تنها ساکن قلب این دختر ؛🤍. تو نوری هستی که قلبمو گرم نگه داشتی❤️🔥.https://www.ninisite.com/discussion/topic/13582698/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87?postId=338050990 اگه داستان کوتاه عاشقونه دوس داری بیا تو تاپیکم
شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
شب ها که به جای مادرم بیمارستان پیش خواهرم میموندم خیلی اذیت میشدم چون روزها هم دانشگاه میرفتم و نمیتونستم به صورت جایگزین استراحت کنم قطعا اون روزها زشت ترین ورژن خودم رو داشتم و همزمان باید سعی میکردم که خودم رو شاداب نشون بدم تا به عنوان یک پیشکوست، دردِ بیماری خواهرم رو کوچیک تر نشون بدم یک روز که تازه از بیمارستان برگشته بودم با موهای وز وزی و چشمای گود افتاده بالای سر کتری وایستاده بودم که چشمم به یک هسته ی خرما کنار شعله ی گاز افتاد که حرارت و شعله به طور مستقیم به اون هسته میخورد دیروز هم اون هسته رو موقع درست کردن چای دیده بودم پریروز که موهام کمتر از اون روز وز وزی بود هم همینطور! همچنین موقع شام درست کردن و ناهار گرم کردن هم دیده بودمش به طرزعجیبی استوار بودو صبور!شاید فکر میکرد بالاخره روزی کسی از بین شعله ها برش میداره و توی خاک نرم میزارتش و جوونه میزنه و بالاخره رشد میکنه ((متاسفانه باید بگم اون هسته خود من بود!منی که سالها در فشار وزجر و درد سکوت کردم چون امید داشتم روزی خدایم مرا از میان شعله ها برمیدارد آبی بر رویم میریزد و جوانه زدنم را تماشا میکند غافل از اینکه خدایم سالهاست مرا در میان شعله های آتش در زیر کتری بزرگی رها کرده است)) درحالی که من گمان میکردم او نگهدار و پناه من است ✒️خاطرات یک مینیاتوری
سلاااامممم من عاشق دایناسورام 😁🦖🦖🦖🦖 میدونستین تیرکس میتونه تو یه بار بلع ۲۰۰ کیلوگرم گوشت رو بخوره؟ یعنی من و همه خانوادم باهم 🥴🥴💀☠🤯🤯 لطفا با دایناسورا مهربون باشید😇😇❤
بمانم بمانی ببینند بمیرند🤍🧿• تویی تنها ساکن قلب این دختر ؛🤍. تو نوری هستی که قلبمو گرم نگه داشتی❤️🔥.https://www.ninisite.com/discussion/topic/13582698/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87-%da%a9%d9%88%d8%aa%d8%a7%d9%87?postId=338050990 اگه داستان کوتاه عاشقونه دوس داری بیا تو تاپیکم