2752
2734
عنوان

دیشب باغ بودیم با مادرشوهرم

998 بازدید | 20 پست

شوهرم زن بابا داره

مادرشم هست و دوتاهوو باهم تا به امروز زندگی کردن 

بعد دیشب ما رفتیم باغ خودمون مال شوهرمه.

زن باباش شروع کردن گلایه از پدرشوهرم..گریه شم گرفت

انقد اشکاش ریخت یاد پسرش افتاد الان فک کنم وضعیتش خوب نی .هم از نظرمالی هم زنش فک کنم معتادم شده.زن باباهه ولی حرفو میکشید سمت شوهرم و ما بین حرفاش میگفت آره پسرم بدبخته پدرش ظالمه ظلم کرده ۲۰ سالش بوده زنش داده.رفته سرکارفیلم برداری باز پدرش نذاشته ادامه بده رفته نمیدونم کجانزاشته .ولی اینا(اشاره به شوهرم)درس خوندن اصلا ب پدرشون گوش نمیکردن هیچ کمکی بهش نکردنو نمیکنن ولی پسر من بدبخته عروسیش این زده خودشو باتصادف زخمی کرده(اشاره به شوهرم)عروسیش قرص دادیم بهش سرپاباشه ازبس استرس کشیده و گریهههه

...من حرفاشو میفهمیدم ادمم بلاخره مادرم...ولی خیلی حس کینه و غرض تو حرفاش بود...بااینکه ادعای دلسوزی داره ... نظرتون برام مهمه.چجوری باهاش برخوردکنم؟

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
من دلم سوخت ولی یه وایب منفی بزرگی گرفتم

اره معمولا حرفای منفی همینجو توجه نکن چون اگه توجه کنی کم کم به کوچیکترین حرفاشون حساس میشی..حتی به شوهرتم چیزی نگو بیخیال ..

چطور چرا

حتی اگه به تو هم میگه

به خودت نگیر

اینجوری هی با خودش کلنجار میره میگه چرا نپرید جوابمو بده؟چقدر قوز هس جواب منو نداد؟

اگه من بودم جواب میدادم

کم کم متوجه میشه با کسی طرفه که زرنگه با سیاسته

سر حرفای پوچ که عین باد یه روز این طرفه یه روز اون طرف روان خودشو نابود نمیکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز