کلثوم اکبری هستومه ساکن ساری . مه جنون دست دادومه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندونمبه. ندونمبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندونمبه.
ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔 مرگ تو را چو داد گردون خبرم//خبرت نیست که یکباره چه آمد به سرم 😔😔💔 تمام کوچه های شهر پر از فریاد تنهاییست شنیدم عابری میگفت که بغض شب تماشاییست بزن باران که محتاجم به لمس بودن این تب هم آغوشم بشو شاید فراموشش کنم یک شب هرکه خود داند و خدای دلش🌱🌱 که چه دردیست در کجای دلش💔 ///قصه اینجاست که شب و بود و هوا ریخت بهم،، من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم... گلی بودم نه وقت چیدنم بود/جنین بودم نه وقت مردنم بود/گلی بودم میان دل مادر/نه وقت توی خاک خوابیدنم بود روز محشر به خدا خواهم گفت :آنکه از من تو گرفتی همه جاااننمم بود🖤...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
شاید زندگی همین باشد،من صاحب آرزویی باشم که شیرینی تعبیرش از آن دیگری ست..ذره ای بهر نبردیم از عالم ،نکند،مافقط بهر تماشای جهان آمده ایم ..این جمله رو همیشه از من یادگار داشته باش که برای تک تک کارایی که بقیه واست میکنن قراره تو سری بخوری🤝مراااااااا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم..نکنه باور کنی دوست دارماشونو که تهش تلخیه نخواه که باور کنی....ماهردو شاخه ی یک درخت بودیم ...چه میشد اگر باد از دو سو می وزید؟!
آدمی را آدمیت لازم است عود را گر بو نباشد هیزم است. ************************************************* از دیروز بیاموز برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش و تلاش کن💫