2733
2739
عنوان

شبا خواب همسرسابقم رو میبینم

2281 بازدید | 73 پست

همش دارم بهش فکر میکنم دلتنگشم

نمیتونم فراموشش کنم

با وجود همه بدی هایی که درحقم کرد عذابم داد

چرا من اینقدر نادونم؟😭از خودم بدم میاد

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
ازدواج کردی الان یا اون طرف ازدواج کرده؟

اون ازدواج کرده

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
نتیجه صبر نکردن

اتفاقا من سالها صبر کردم و بخشیدم

اون منو نخواست

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

چون بهش فکر می کنی،،من یه شب بی دلیل خواب دیدم مرده بعد چند سال جدایی.😐😐

فقط 20 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
🤍برای با تو بودن هزاران سال هم کم است،زودگذر است،چه رسد به این عمر فانی ما،کاش خدا بیاید و وعده ی جهان دیگری را بدهد که زمان در آن معنایی نداشته باشد و بتوان دوباره در کنار تو،دم به دم با تو رسمِ عاشقی آموخت....🤍//از تماااام شیرین زبونیا،اولین قدمی که بر می داره،حسِ خوب اولین بار که بابا و مامان می گه،اولین باری که دندون در میاره،اولین باری که میره مدرسه و چشم می دوزی به پشت سرش و فقط نگاهش می کنی می گذرم و می گم حسِ خوب پدر و مادر شدن وقتیه که پسر یا دخترت بدونه که می تونه راجع به همه چیز باهات حرف بزنه،بدون ترس،بدون دلهره،بدون خجالت و بدون نگرانی........................//❤در انتظار دو تا دخمل فسقل تو راهی❤/////                                        من گذشتم از گذشته ام....دست برداشتم از سرزنش بیخود....از حسرت و افسوس....از این که چرا کنار آدمای اشتباهی روز و شبم رو سر کردم....چرا درگیر احساسات شدم....هر اشتباهی که بوده اون زمان بهترین کاری بوده که می تونستم بکنم....هر حسی بوده اون زمان قوی ترین چیزی بوده که قلبم بهش باور داشته....هر انتخابی که کردم بهترین تصمیمی بوده که می تونستم بگیرم....هر راهی رو که رفتم بهترین راهی بوده که می شده برم....این تجربه ها هستن که بعد ها به ما می فهمونن چی بد بوده و چی خوب....چرا باید اون آدم بی تجربه ی سابق رو بار ها سرزنش کنم....اون منِ سابق طبق آگاهی و تجربه های اون زمان تصمیم گرفته چه اشتباه چه درست مهم نیست مهم اینه تجربه های الان رو نداشته که بخواد سرزنش بشه....باید دست برداشت از قضاوت و سرزنش خودمون در گذشته....گذشته رو بپذیریم با تمام بد و خوبش اگه خوب بود خاطره شد و اگه بد بود درس عبرت.................

یعنی هنوزم دوسش داری؟ 

الهم عجل لولیک الفرج 💚💚                                                                                                                  متاهل و متعهد آقایون لطفا درخواست دوستی ندن 🙏🙏
چند سال زندگی کردید؟

۱۱ سال

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز