دیشب منو گذاشته با داداشم رفتن موتور سواری من تا نصف شب خونه تنها بودم دفعه صدمشه منم کلأ از دیشب ی کلمه هم حرف نزدم باهاش ولی ی چیزی جلو داداشم گفت ک خیلی آمپرم چسبید یکی ک گفت من اگه نمیگرفتمش میموند رو دستتون منم گفتم حالا خوبه دوسال پاشنه درمونو از جا درآورده بودی ب زور دادن منو بهت بد کلأ کارشه همه چیز منو با بقیه مقایسه کنه مثلأ اشپزیمو با مامانش رفت و امد ب خونه مادرشو با جاریم الان از داداشم پرسیدم زنت خونه بابا اینا بود ؟؟؟شوهرم پرید وسط ک اره ی بارم مثل تو زنگ نزد والا منم گفتم خیلی دوست داری شبیه اون باشم؟؟؟اون ماهی ده تومن پول تو جیبی میگیره روزی ی دونه مانتو میخره شوهرمم گفت خب برو بخر توام این همه بهت پول دادم ی جوری میگی الان داداشت فکر میکنه نمیدم بهت گفتم منو پس با کسی مقایسه نکن عذاب وجدان گرفتم چون خیلی نداری مارو میزنن تو سرمون