بدونننننن اینکه به من بگن خواستگاری داشتم پزشک بوده رد کردن
خانواده خوب خود طرفم خوب بوده
بعد دو سال من فهمیدم
حالا نشستن در مورد اینکه زن پزشک واسه داداشم بگیرن بحث می کنن
ماشین نمی دن من رانندگی کنم
برای من یه طلایی نخریدن
ولی مطمئن باش عروسشون طلا پوش می کنن
بهترین ماشین زیر پا داداشم می ذارن
من چطور این خانواده رو حلال کنم ؟
چطور بگذرم ازشون ؟
دعا کن خدا برات بسازه
خدا پدرمادرتو هدایت کنه نمیدونن چه ظلمی به خودشون میکنن
بابای منم دوتا خواهرامو اینجوری ،بدبخت کرد
کاش من میفهمیدم پسر چه تاجی به سر پدر و مادر میزنه...
چرا دختر جماعتو نابود میکنن...
من خودم نابود شده همچین خانواده ایم... جوونیمو حروم کردن رفت
حرف بزن باهاشون
شاید مورد خوبی نبود
قطعا پدر مادرت باهات دشمنی ندارن و دوست دارن و بفکر آینده ات هستن
احتمالا از زن دوم باباتی
حقیقتش رو بخوای من اگ حات بودم ب پدر نادرم مستقیم میگفتم ک حلال نمیکنم و بعد هم‌از من توقعی نداشته باشن ...فقط از پسر و عروس توقع داشته باشن...باور کن همینقدر رک میگفتم
نه دور از جون. میدونم دلت از فرق گذاشتنا میشکنه منم دیدم اطرافم خودم برادر ندارم. ولی ان العزة لله جمیعا... از خدا عزت بخواه یه کاری کنه خودشون پشیمون بشن
بابای من بین خواهربرادراش کمترین عزتو بهش دادن ولی الان ورق برگشته و عزتمنده واقعیه هم مالی هم آبرو هم تحصیل
خب چرا مستقل نمیشی
خدا نگذره ازشون میدونم چه دردی تحمل میکنی
