من مادر شوهری دارم که نه به نظر من بلکه به نظر کلیه افرادیکه میشناسنش بسیار ناسازگار و بدرفتار هست. با شوهرش سازش نداره و در دو طبقه جدا زندگی میکنند. ما در شهری با فاصله یکساعت از ایشون زندگی میکنیم و ماهی دو شب نیریم در منزل ایشون اما متأسفانه خیلی جو خونش سنگینه. انرژی منفی زیادی داره. رفتارهای بد و زننده ای ازش میبینم که دلمو میزنه نمیتونم تحمل کنم. مثلاً تلفنی میشنوم چقدر دروغ میگه. در یخچالش لوازم فاسد نگهمیداره. در پذیرایی از ما بسیار خساست داره. خیلی بدم میاد از موندن در اونجا. وقتی معترض میشم با شوهرم یا دعوامون میشه و اگرم منطقی باشه میگه که من میرم تو نیا ولی بچه رو میبرم. یا میگه مگه چیه ماهی دو شب تحمل کن. اما این دو شب آنقدر بده که من وقتی برمیگردم تا دو هفته درگیرم. اثر منفیش روم میمونه. خواهش میکنم کسی اگر نصیحتی یا راهی بلده بمن بگه بدون دعوا بتونم حلش کنم. مسأله صله رحم هم میدونم اما خب این فرد رو نمیتونم تحمل کنم...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
تو ماهی دو روز میخوای بری اصلا حرف نزن به هر حال اونا هم خانواده همسرت خودت بزار جای همسرت اگه میخواستی بری خونه مادرتون همسرت نمیومد و... چکار میکردی ناراحت نمیشدی حالا هر چقدرم خانواده ات خوب رفتار کنند