اول بگم که من و دوستم جفتمون ۲۶ سالمونه (فکر نکنید دعوا بچگانس)
ده ساله با هم دوستیم ذاتش خوبه واقعا انسان خوبیه ولی
از وقتی رفت سرکار رفتارش عوض شد
سر چندتا موضوع بحث داشتیم
دوباره عادی بودیم
اما ی چیزی که منو اذیت میکنه اینه ک تو این ده سال من اکثر تایم خالیم با اون بود با اینکه دوستای دیگمم بودن دخترخاله دختر داییام تقریبا همه گله میکردن ک بیشتر با ما باش
اما اون الان و به درامد رسیده ی جورایی دست و بالاش باز شده اون داره با دوستای جدیدش و دوستای قدیمی ک تازه پولشو داره که وقت بگذرونه بیرون اینا میره
ما تقریبا هر روز حال همو میپرسیدیم
الان رسیده به ده روز ی بار !
بهم زنگ زد که بریم تئاتر گفتم نمیام تئاتر رو حوصله ندارم ولی میخوای بیا بریم بیرون دور بزنیم
بعد زنگ زد به دوست دیگه اش با اون رفت تئاتر!
خب من حق دارم به این فکر کنم فقط دنبال یکیه ک باهاش ب هدفش برسه دیگه وگرنه موضوع دیدن من باشه میومد منو میدید
از ی طرف دلم میسوزه براش چون خیلی وضع مالیش قبل سرکار رفتن جالب نبود میگم خب الان ک به پول رسیده خوبه که تفریح کنه
از طرف میگم ادمارو اینجوری موقع ها باید بشناسی
نمیدونم چیکار کنم
به نظرتون من زودرنج شدم؟