دوستان من مادرم چهار بار با بابام عقد کرد و طلاق گرفت.یعنی باهم نمیساختن سر بی پولی بابام ولی بعد طلاق باز دلتنگ میشد و با وجود مخالفت‌های ما برمیگشت دوباره.بعد آخرین طلاقش با یه آقایی آشنا شد و چشمم گرفت و ازدواج کرد باهاش.بعد این شوهرش خیلی عوضی و خسیس و شکاک و انرژی منفیه.هرچی ما گفتیم ازدواج نکن قبول نکرد حتی تا پای قطع رابطه با مادرمم پیش رفتم بس که این مرد انرژی منفی و بی شخصیته.یعنی مامانم یه ساعت میاد اینجا باید براش فیلم بفرستیم انقد بددله.حالا بعد دو سال زندگی مامانم ازش خسته شده و مدام میگه دلم برای بابات تنگ شده هر سری میاد خونمون گریه میکنه که چقد اخلاق بابات خوب بود چقد خوش میگذشت.همش به بهونه ی ما زنگ میزنه بابام منم گفتم کارت اصلا اخلاقی نیست اگه برعکس بود این وضعیت خوشت میومد؟ولی باز دست بردار نیس الان زنگ زدم بهش میبینم صداش گرفته انقد از دلتنگی گریه کرده.همش با من درددل میکنه و من نمیدونم چی بگم بهش چون میدونم با بابامم نمیسازه.والا موندم چیکار کنم چی بهش بگم
دلم سوخت براش
ها
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
فکر کنم دوباره با بابات ازدواج کنه و دیگه سعی کنه باهاش کنار بیاد بهتر باشه
جلوشو بگیرید این خودشو بی آبرو میکنه
مشاوره رفتن؟ اختلاف هاشون سر چیه؟
تو چه شرایط بغرنجی گیر کردی،به خودت و بچه هات برس غصه مامانتو نخور،لوسش کردی زن گنده خودش بالغ و عاقله ،ارامشتو بهم نزن.
خب بابات بیشتر کار میکرد بیشتر پول درمیاورد وقتی مادرت اینقد دوسش داشته
مادرتون مشاوره رفتن ؟ کاش مادرتون رو یک مشاوره میبرید باهاشون صحبت کنن این رفتارشون اصلا طبیعی نیست .
مطمین باشد با این چیزی که تعریف کردید اگر دوباره هم با پدرتون عقد کنن دوباره به مشکل میخورن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
