یادمه چند سال پیش عاشق آقایی شدم بهم نگفت دوستم داره ولی جوری وانمود کرد منم بهش علاقه پیدا کردم تا چند سال بعد عروسی کرد قلبم شکست تا اینکه فهمیدم بعد عروسی ش برادرش سرش خورده به چارچوب در و شیشه شکسته روی سرش حالا خاله من می‌گفت چشمشون زدن از بس واسه عروسی خرج کردن والا من نرفتم عروسی ش اما انگار در باغی پشت مرغداری گرفتن ، یک چیز هم بگم آن آقا را توی مراسم مرگ پدربزرگم دیدم ، کلا بگم چوب خدا دوطرفه است، شک نکن هیچ وقت ، من فقط ناراحتی من الان نبودن پدربزرگم هست که ازش معذرت بخوام ازش و آرزوی خوشبختی واسه آن آقا که عاشقش بودم میکنم و الان بگم عاشق نیستم ، هیچ حسی بهش ندارم ، توی روز عروسی دخترخاله م دیدمش اصلا با دیدنش انگار بی حس شده بودم بهش حتی سلامم کرد خیلی خوش و راحت جوابش دادم باید بگم بعد عروسی ش نمیخواستم ببینمش خودم را تو اتاق قایم میکردم
من قبل ازدواج ۲ سال با همسرم دوست بودم
تو اون دوستی خیلی اذیتش کردم یعنی ازقصد اون کارو میکردم چون دوسم داشت نمیرفت بعد مدتها من بینهایت عاشقش شدم و اون ازم سرد شد دقیقا همون بلایی ک سرش اوردم سرم اومد
یکی از دوستام رفته بود پیش رفیق صمیمیم از زبون من دروغ گفته بود و منو بد جلوه داده بود و من اون رفیق گرمابه و گلستان من بود بخاطر دروغای اون ادم از چشمش افتادم
دقیقا یکسال بعدش یکی از فامیلاشون رفتع بود از گذشته اون دختره ب نامزدش گفته بود و از چشم نامزدش افتاد و خیلیم سختی کشید دقیقا بلایی ک سر من اورد سر خودش اومد
اون گاری کرد من یکی از بهترین دوستامو از دست بدم
خدا هم کاری کرد کسی ک واسش عزیزه از دست بده
هم تاوان دادم هم تاوان دیدم ..ب خدا ب کارما ب اینکه هرکاری کنیم به خودمون برمیگرده واقعا اعتقاد دارم
تمام‌انسان ها فرزندان آدم و حوا هستن و خدایی که آدم و حوا را انداخت از بهشت بیرون و بعد بخشید فرزندانش هم میبخشه البته اگه ان شخص بفهمه به کار بدش نه نفهم باشه ، حضرت علی میگه نادانی بدترین فهم هست ، هیچ کدام از ما انسانها پارتی نداریم ، هیچ کدام ، منتها دنیای انسانها که درونش زندگی میکنن دنیای استمراره یعنی مثل مرگ یک دفعه نیست ، فقط باید صبر کرد.
بله باردار شدم مادر شوهرم ودخترش تبریک نگفتن.مادرشوهرم گفته بود حالا مگه چی کار کرده! ما که تبریکم بهش نمیگیم!
الان سالهاس دخترش بچه میخواد و قسمتش نشده نمیدونم حالا تاوان دل شکسته من هست یا نه.
ابجیم کاری کرد ک هم من و زد دستام زخمی شد و حتی با مشت زد تو سرم ،سمت راست بدنم یخ زد سه روز هیچی نمیتونستم بخورم استرس داشتم تپش قلب داشتم ینی مردم و زنده شدم و هم باعث شد برادرم بهم فحش بده بیاد من و بزنه پیش زن داداشم خوردم کرد
بعد اون جریان ی جوری مریض شده فک کن سه بار سرم وصل کردن باز خوب نشده کلی پول داده ب دکتر باز خوب نشده
سرد درد داره تپش قلب داره با دارو میمونه
همین دیگ تاوان دل شکستم و میده! سر ی شوخی
من خودم تاوان دادم الانم دارم میدم با اینکه اصلا بدجنس نیستم فقط شاید از روی پرحرفی یچیزی گفتم الان کلا درباره هیچ کس هیچ نظری نمیدم
بقیه هم شاید تو یکی مورد تاوان دادن ولی اون اصل کاریه که بهم ظلم کرده هر روز داره سالم تر از قبل میشه
