نه که دست نزنم قبلا بیشتر کمکشون میکردم حس کردم ادمو ساده فرض میکنن که عه این هست میشورع دیگه الان ظرفارو رو اپن میزارم تشکر میکنم میشینم بنظرتون خیلی زشتع؟!اینم بگم خودشون هی میگن بیایید شام وگرنه من هفته ای یبارم نمیرم
یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم:
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
من خیلی کمک میکنم چون وقتی میان خونه م یدقیقه نمیشینن
خوبه چقد من مادر شوهرم خونه دخترش غذا میکشه جمع میکنه چایی دم میکنه میاره خونه ما هی ناله که دستم و پام درد میکنه حالا منم انتظاری ازاون ندارم که پیرزنه ولی این فرق گذاشتنشون بده . یا مثلا خواهر شوهرام خونه خواهرشون حتی دستمال هم میگشن بعد خارج میشن از خونه خونهما هیچیی
یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم:
این جور عروسان از خود راضی و بی ادب به نظرم میرسند ،برای اینکه عادتشون نشه یه بار بشور دوبار نشور ،من مادر شوهرم پیره و مریض برای همین خیلی زشته اگه کمک نکنم
من همیشه کمک میکنم....حالا خونه هر کسی برم...بندگان خدا وقت گذاشتن غذا پختن...حالا ظرف شستن چیزی از من کم نمیکنه...بعدشم یک چای بزرگ میریرم با لبخند میشبنم روی مبل و با بقیه صحبت میکنم
مزاحم نشو👈👈👈☀️!!!!☀️ جز استارتر کسی منو ریپلای نکنه....من مخاطبم فقط استارتره...☀️مزاحم نشید لطفا👉👉👉👉👉نی نی سایت فضای عجیبی است که در آن واژه روشنفکری فحش حساب میشه !!!!!
من تک عروس بود با شش تا خواهر شوهر خدا میدونه وقتی میرفتم شش تا خواهر شوهرامم اونجا بودن اما کلی ظرف ...
چند سالتونه
مزاحم نشو👈👈👈☀️!!!!☀️ جز استارتر کسی منو ریپلای نکنه....من مخاطبم فقط استارتره...☀️مزاحم نشید لطفا👉👉👉👉👉نی نی سایت فضای عجیبی است که در آن واژه روشنفکری فحش حساب میشه !!!!!
من همیشه کمک میکنم....حالا خونه هر کسی برم...بندگان خدا وقت گذاشتن غذا پختن...حالا ظرف شستن چیزی از ...
من دقیقا همینجوری ام ولی میان خونم دست به سیاه سفید نمیزنن تازه اونا مهمونی هاشون سادس من با هزار جور دسر وسالادو همه چی همین دیشب خونمون بودن بعد شام وارد اشپز خونه ام نشدن منم تصمیم گرفتم مث خودشون باشم
یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم: