نه که دست نزنم قبلا بیشتر کمکشون میکردم حس کردم ادمو ساده فرض میکنن که عه این هست میشورع دیگه الان ظرفارو رو اپن میزارم تشکر میکنم میشینم بنظرتون خیلی زشتع؟!اینم بگم خودشون هی میگن بیایید شام وگرنه من هفته ای یبارم نمیرم
یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم:
بابا به ظرف شستن که اینقدر سخت نیست که چطور اونا پختن حالا بشوری چی میشه
اخه چطور لونا میان من پختم تازه ده برابر اونا با دسر و سوپ و سالادای مختلف و ولی به خودشون زحمت نمیدن بشورن؟متم انتظاری ندارما ولی اینکه میرم اونجا همشوت میشینن جمع نمیکنن سفره رو حتی رو مخمه
یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم:
لایکم نکنیییییییییید لایکم نکنیییییییید 🚫کاربری قشنگم سر یه داستان منطقی ترکید 😓متاهل و متعهدم درحال یادگیری زبان انگلیسی اگ توصیه و یاکتابی بهم معرفی کنی که بیشتر پیشرفت کنم دوست خوب من میشی😗عاشق ورزش و یوگام و چیره دست در میکاپ و شنیون برای سلامتی پرنس کوچولوم اگه دوست داشتی یه صلوات بفرست بهم بگو تا برات حمد بخونم 💟اسم کاربریم از اسم آنتوان لاوازیه گرفته شده یه دانشمند فرانسوی 💓تاریخ ۱۴۰۳/۱/۱۱پسر قشنگم دنیا اومد و بهشت رو به زندگی من اورد 😗
نمیشوره چیزی هم نمیگیم خودمون چلاق نیستیم اونم مهمونه
من از یاران عشق مینویسم ن از شبنم ن از گل من ازآن پرستوی عشق مینویسم آری از پدر مینویسم که با نگاهش جاده عشق را نشانم میدهد و مرا در آینه زندگی تشویق به زنده ماندن و زندگی کردن میکندپدرم ای شهد آرزوهایم ای کوه استوار تو را تا ابدیت دوست میدارم سر مشق زندگییم را از تو از دستان پینه بسته ات ازآن نگاه خسته ات و از قد خمیده ات خواهم آموخت و خوب زندگی کردن را از کتاب زندگیت