شوهرم ترم ۲بوذیم تاحالا با دختر حرف نزده بود شیربزنج.من برعکس اعتماد به سقف.دوتایی نخبه دانشگاه باهم میرفتیم طبق دوم خونش و خواهرش کمک میکرد تو دریا.منا میگذاشت سر کوچه کلید میداد میگفت بعد من بیا گفتم نشد بروز داشتم در بازمیگردن یه آقا گفت چکار داریی شروع کردم.به توچه فصولی چکار ب تو داره هی دادزدم دربدر گفت کاری ندارم فقط این کره خر کلید و اشتباه داده بیا برات بازکنم باباش بود