این روزا خسته ای، خنثی ای، روزات تکراری شدن و دیگه مثل قبل از هیچ چیزی لذت نمیبری، میذاری روزات بگذرن تا ببینی چی پیش میاد و چی میشه، انگیزه ای نداری، دلت یک خوشحالی، یک خنده از ته دل میخواد، دلت تنوع میخواد، جوری خسته ای که با ده سال خوابیدنم بر طرف نمیشه، روحت خستس، راه فرارت خوابه، از آدما، از شلوغی فراری ای و همه چی به نظرت مسخره و چرت میاد. شب که میشه یه توده سیاه کل وجودتو میگیره، دلتنگ میشی و هرچی انرژی منفیه میاد سمتت، آهنگ دپ گوش میدی تا حالت بدتر بشه، انگار هیچ چیزی تخلیت نمیکنه و حس سردرگمی و کلافگی ول کنت نیس. میخواستم بگم تو تنها نیستی. من و خیلیای دیگه میفهمیمت. ناجور میفهمیمت.
ولی تا کی میخوای به این وضع ادامه بدی؟ تا کی میخوای بزاری بگذره و ببینی چی میشه؟ اگه اتفاق خوبی در کار نبود چی.؟ همین امشب یه قهوه واسه خودت بریز، بشین فکر کن به کارای مفیدی که تاحالا کردی و کارایی که نکردی. چیزایی که حتی واسه یه لحظه خوشحالت میکننو چیزایی که بت آرامش میدنو رو یه کاغذ بنویس. بعد پاشو. پاشو دست خودتو بگیر بلند شو. تو تنها کسی هستی که میتونی به خودت کمک کنی. اون چیزایی که نوشتیو هرکدوم از دستت برومد برای خودت انجام بده. یه هدف واسه خودت پیدا کن و واسه رسیدن بهش تلاش کن. نزار زندگیت بی هیچی و مبهم و توخالی و بی معنی بمونه. ممکنه فردا بمیری. پاشو دست خودتو بگیر و قوی ادامه بده. حرفایی که میخواستی بهش بزنی و نتونستی و بزن تا چیزی تو دلت نمونه. ریسک کن. خودتو اروم کن. پاشو دست خودتو بگیر تا یه فرد امیدوار به دنیا اضافه شه دنیا مکان بهتری برای زندگی کردن بشه' ָ֪֢┆☕️🌱.