دقیقا شرایطمون از هر لحاظی مثل همه
۷ ساله ازدواج کردیم پدرشوهرمادرشوهرم له له میزنن برای اینکه نوه دار بشن
شوهرم بچه اوله من تک عروسم
خودشون خیلی خوبن باهم صمیمی هستیم و... دقیقا عین شرایط شما رو دارم
هنوز بچه دار نشدیم همش میگن بچه اینطوری باشه اینطوری باید بار بیاد اینجوری تربیت شه
البته نه به اندازه خانواده همسر شما اما خب میدونم ماهم بچه دار شیم خیلی میخوان از این مدل رفتارها نشون بدن که بالاخره یک جور دخالت محسوب میشه از نوع محترمانه ش
بخاطر همین فکر میکنم که میتونم خوب راهنماییت کنم در این زمینه
ببین هرچیی میگن از روی ذوق و شوقه و هیچ نیت دیگه ای پشت اینکار نیست،
حالا بین این شوق و ذوق قطعا حرفایی میزنن که به مذاق شما خوش نمیاد و حس میکنی میخوان صاحب بچه ت بشن و میترسی نتونی با احترام شرایط رو کنترل کنی
و از طرز صحبت کردن و امضات هممتوجه شدم ادم حساس و گیرایی هست که یک کوچولو هم زود رنجه
بهترین کار در شرایط شما این دوتا هست
اول اینکه میون صحبتاشون با لحن دوستانه و با محبت بگی مرسی که به فکر بچم هستین ولی اینطوری نگین که من حس کنم بچم قراره ازم جدا شه برای هیچ مادری این حس ،حس خوبی نیست،چون من دوستتون دارم و دوست ندارم بینمون فاصله بیفته و دیدارمون کمرنگ بشه برای همین این حرفا و رفتارایی که بهم حس خوبی نمیده رو لطفا انجام ندین( خجالت رو بزار کنار و رک و با لبخند و محبت بگو که پس فردا مجبور نشی با دلخوری بگی)
و مورد دوم اینکه شوهرت همین حرفا رو جدی تر بهشون بگه
هم تو خلوت خودشون،همجلوی شما و در جواب حرفاشون،بگه که پدر و مادر بچه تعیین میکنن که بچه کجا باشه و ما اصصصلا اهل اینکه بچه رو جایی بزاریم بریم سفر نیستیم و حتی شوخیش همقشنگ نیست و...
اگر گفت و جواب خانواده ش باب میلت نبود،یکم برو تو خودت،بعدم بلند شو برو،بعدا همکه پرسیدن چیشد خیلی راحت بگو ناراحت شدم
طولانی شد ولی دقیقا چیزی که خودم تجربه کردم و جواب گرفتم رو توضیح دادم امیدوارم که شما همجواب بگیری