الازم ی وقتایی مشکلات هست دعوا هست شاید شدید تر ی شبایی دور از هم خوابیدیم ولی خب بازم میدونم کسی نمیفهمه و میتونم حلش کنم
ما هیچ سرمایه ای نداشتیم باورت میشه؟
چندتا تیکه طلا که داشتیم فروختیم همسرم بکوب شب روز کار کرد تا بتونه فقط ۱۰ ملیون جور کنه بدیم به صاحب خونه
ی پتو نوزادی انداختیم تو خونه با ی گاز دو شعله و مدتی اینجوری زندگی کردیم تا جهیزیه کامل بشه از خیلی وسایل گذشتم گفتم نمیخوام همینا رو بدین ببرم خونم بسه