ی بار تو مجتمع پزشکی رفته بودم نوبت سزارین بگیرم با شوهرم و دخترم تو آسانسور ، فکر کن زن پابه ماه چه قیافه و تیپی داره ، ۲ زن جلف و مشنگ جلو شوهرم دلبری میکردن و شکلات دادن به دخترم نمیگرفت ازشون منم گفتم اهل شرینی نیست بل عشوه خرکی گفت از این به بعد لواشک میزارم کیفم منم گفتم اتفاقا طلا هم بزاری کیفت نمیگیره چون میدونه از غریبه خوراکی نگیره 😁 ضایع شد
خاک تو سر جلو منو دخترم واسه شوهرم دلبری میکرد با دخترم حرف میزد نگاه شوهرم میکرد