2733
2734
عنوان

داخل خونه چی میپوشید؟ بیاید بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 640 بازدید | 47 پست

من از همون بچگی تو هونه ایستر یا بلوز شلوار. داداشام شلوارک و زیر پیراهنی. 

ولی ازدواج کردم همه چی میپوشم. تاب یا پیرهن کوتاه و بلند بدون آستین. دخترمم عادت دادم تو خونه تاب شلوارک یا پیرهن میپوشه. شوهرمم شلوارک و زیر پیراهنی 


غربت کسی نباش که تو را وطن دیده است ....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
نه اصلا  ما جلو اونا اصلا لباس دراز گشاد تا دستمون استیناشه میپوشیم ما پوشیده ایم با یه شال

اها پس اهمیت نده ،اون حتما از این مرد ساده و پخمه هاست که یه چی شنیده و می خواد بفهمونه من بلدم 

ها والا کاش اینا زودتر بمیرن نسل جدید بیاد دیگه 😐😐

ما نسل جدیدیم.از خودمون باید شروع کنیم. تا کی وایسیم.؟ 

الان تو ب عنوان یک نسل جدید باید مقاومت کنی در مورد این حرفا و شعرا. نزار بیخودی خواهرتو محدود کنن یا هر کسی دوست داشت در مورد طرز لباس پوشیدنش نظر بده. خودش عقل ندارع مگه.؟ 

روله ی کوردم.🕊🌞     ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو  .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که   داس دارد…
ما نسل جدیدیم.از خودمون باید شروع کنیم. تا کی وایسیم.؟  الان تو ب عنوان یک نسل جدید باید مقاوم ...

خواهرم گفت باشه😂ولی پوشش خودشو میکنه برامون مهم نیست کلا کار خودمونو میکنیم

خواهرم گفت باشه😂ولی پوشش خودشو میکنه برامون مهم نیست کلا کار خودمونو میکنیم

واقعا که. 

ب همین راحتی گفت باشه!؟ 

روله ی کوردم.🕊🌞     ما دخترهای غمگینی بودیم که ارزوی یک روز بدون حجاب بیرون رفتن را داشتیم،. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی خودمان را گول میزدیم .و خاطرات دزدکی مدرسه٫سختگیری های پی در پی مدیر بخاطر برداستن ابرو  .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه سرمان نباشد. ابروی پدر را که دستش خونی است ببریم یا چشم سفید باشیم. ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل عروسک خیمه شب بازی. بازی کنیم و دیگر چیزی را حس نکنیم. و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که   داس دارد…
همه دخالت میکنن داخل زندگیا بابا ول کنید مگه من بابام مرده یا مامانم؟ 


انشالله سایه شون ۱۲۰ سال بالای سرتون باشه - وظیفه اونها هستن جلوی دخالتهای بقیه رو بگیرن و دمشونو قیچی کنن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز