ی پسره تو محل کارم از من خواستگاری کرده
مستقیم ب خودم نگفته یک هفته ست به یه اقایی گفته ک نظرمو بپرسه
منم گفتم نه، چون من برای خودم عقایدی دارم ک این اقا اونجوری نیست
من مذهبیم این اقاهم پدرش شهیده طرز لباس پوشیدنش موجهه ولی هم مدل مو درست کرده هم ریش نذاشته
علاوه بر ظاهرش، اهل نماز و روزه هم نیست
منم قاطعانه ب اون واسطهه گفتم بگه نه
ولی انگار اون اقا پسر گفته من عاشق شدم و میخوامش و... بزار مادرمو بفرستم شماره مادرشو بگیره لااقل یبار حرف بزنیم من اونجوری میشم ک این میخواد نمازامم میخونم قول میدم
ولی من دوست ندارم برای من نماز بخونه ادم باید اعتقاد قلبیش این باشه برا خدای خودش بخونه نه برای من
من از کجا بدونم الان اون داره میخونه یا نه نمیشه که
بعد همه میگن خوبه فلانه بعد وضع مالیشم خیلی توپه
نمیدونم والا موندم چیکار کنم