همسر من فقط موقعی که خوبی خوبه یعنی تو شرایط بد هیچ وقت کنارم نبوده
نه،، من مشاور رفتم،، ایقد کتاب خوندم و راه رفتم ولی اون همینه که هست،،،، با هرزبونی باهاش حرف میزنم همینه،،، فقط باید سکوت کنم اونوقته که همه چی خوبه،،، اما من همدم میخام همصحبت میخام،،، این باعث شده که اصلا باهاش احساس راحتی نکنم و حتی دیگه دوست ندارم پیشش جنب و جوش و شیطونی داشته باشم
خوندم،،،، مگه زن ناز نمیخاد مگه هم صحبت نمیخاد،،، من چیز زیادی نمیخام،،،، من هرجا بخام برم تنهام خونه پدرم خواهرم،،، و..... پارک بازار،، خب من بعضی وقتها دوست دارم باهمسرم بریم پیاده روی،،، بریم بگردیم بریم خونه اقوام شب نشینی،،،، من خسته ام از تنهایی از اینکه مدام میپرسن همسرت کجاست و من باید دروغ بگم،،،، و اون حتی قبول نمیکنه که اینا مشکله
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
