شوهر منم خیلی خوبه
بعد مثلا رفتیم رستوران دوتا زن اومده بودن معلوم بود چکاره ان بعد همسن مادر من جوونم نبودن اینقدر به شوهرم نگاه کردن آخر حرصی شدم به شوهرم گفتم جاهامون رو عوض کنیم بعد تازه زنه حرصی شده بود که چرا اینکارو کردم بعد باز وقت حساب کردن من دمماشین وایساده بودم دیدم داره به شوهرم شماره میده 😵💫
همسر منم شماره رو پرت کرد بهش فکر میکرد من ندیدم
همونجا دوتا مرد داغون سوارشون کردن بردن حتی یادمه سر قیمت چونه میزدن با اون مردا 😵💫😵💫😵💫😵💫
من اینجور مواقع فقط چشم غره میرم بعد با شوهرم بحثم میشه از ناراحتی