همیشه مراعاتش کردم.همیشه کمک حالش بودم همیشه .دوستم نداره همش میگه برو طلاق بگیر برو نمیدونم چرا از طلاق میترسم حاضرم انقدر تحقیر تحمل کنم.بچه دارم ی دونه.
چ کنم.ن محبت میکنه ن اهل کاره ن حتی برا بچه پدری میکنه از حرف مردم میترسم از حرف خانوادم.بشدت بهش وابستم کلی فحش و بد و بیراه میگه بهم.همه جوره ازش سرم ولی هرچی بیشتر تحقیرم میکنه بیشتر وابسته میشم.منو از دست خودم نجات بدین.واقعا اشکم دراومد الان زنگش زدم بیا شام منتظرتم میگه بخور فک کن من مردم
اگه عقدی که یه فکری بکن زودتر اگرم ازدواج کردی که یه سری سوره ها و آیههای افزایش محبت همسر هست تو اینترنت و نی نی سایت بزنی میاد مجرب هن هستند ان شاء الله، بخون، وگرنه که دیگه هوچی