تو پانسیون مطالعاتی ی دختری بود ب شدت حالت سردی داشت و هر وخ رد میشد انگار ب همه زیر چشمی نگا میکرد دقیق مث یخ عه!!😐حتی یبار دیدم چنتا از بچه ها رفتن بهش گفتن واسه چی اینطور نگامون میکنی😐خلاصه وایب بد و این حرفاااا
امروز یهو دیدمش داشت میخندیددد😐باورم نمیشد انقد خوشگل شده بود ک... و تو دل برو! قشنگ چن لحظه محو شدم
چطور ممکنه ی خندیدن انقد آدمو عوض کنه
جل الخالق😐