بنده یه خواستگار داشتم پسر عمم بوده چون بهش هیچ حسی نداشتم با یه پسر چند سال از خودم بزرگتر ازدواج کردم خونه داره تهران و سنندج کلیم عاشقشم و عاشقمه اما خانوادم دیوونم کردن و خانواده پدری و مادریم همش میگن میخای بری کردستان؟ دوره طاقت نمیاری غریبی .
ازونطرف برامیه سرویس طلا خریدن ۱۰۰ ملیون عمم میخواست پاره شه از حسودی
سرویست چند گرمه؟
نزار تاثیر بزارن تو حال خوشتون تمرکز کن رو عشقت و زندگیت
نمیدونم ماکه جای تونیستیم
کار خوبی کردی ازدواج فامیلی جالب نیست ب نظر من . مخصوصا اگ فامیلاتو دوست نداشته باشی ک میشه شکنجه ..
ب غریبی نیست بستگی داره ب ارتباطت با بقیه
۲۷ گرم طلا حسودی نداره که
اهمیت نده بری اونجا هم سعی کن خودتو مشغول کنی یا کلاس برو یا سرکار غربت اذیتت نمیکنه اگه همسرت خوب باشه پس به حرف کسی گوش نده
وقتی همدیگرو دوست دارید چه اهمیتی داره دیگه حرف بقیه.
آره غریبی سخته، خیلی سخته، ولی خب نزدیک باشی ولی دلت تو زندگی و خونه خودت خوش نباشه چه فایده داره. قطعا دوری ولی زندگی با عشق بهتره
ازدواجت درست هست
چشم بد اطرافت زیاده،مراقب باش
مورد خوبیه ولی تو شهر خودت بمون
الان که ازدواج کردی حتی اگر ماها هم بگیم اشتباه بوده تو باید از ازدواج خودت دفاع کنی الآن دیگه وقت ساختن زندگیته! و به خودت بستگی داره خوب بشه یا نه
