خیلی نامردی کردم بهم همیشه دخترم دخترم میکرد اما ...
هر وقت میرفتم شهرستان خونشون اشپزی میکردم خونه رو تمیز میکردم بعدش دعوا راه مینداخت با شوهرم که زنت خونمون کار نمیکنه زنت همش یه گوشه افتاده...
اخرین بار جلو خودم گفت منم جوابشو دادم و دعوامون شد از خونش زدم بیرون برگشتم شهرمون
دو ماه گذشته و با اینکه شستمش گذاشتمش کنار ولی موهام سفید شده چون باورم نمبشد کسی که ادعای مادری داره فقط منو کلفت خونه اش بدونه و تازه کلفتیامم نبینه
چرا با احساسات بقیه بازی میکنید اخه...
هو چقدر جدیش گرفتی
ول کنید بابا بیکاری مگه سر ادمای بی ارزش غصه بخوری
سفیدی مو ارثیه اکثرا
من ۲۴ سالمه نصف موهام سفیده
بی خیال ارزش نداره
سخته ولی سعی کن حرف دیگران برات مهم نباشه
شوهرت پشتت نیس!
لیخیال عزیزم حوصله داری مادرشوهر دیگه مادرشوهر من جاری بزرگم ریده به خودش و دخترش اونوقت امروز پاچه منو گرفت انقدر کم محلی کردم که باز به تنظیمات خانواده برگشت
فقط مادرت میتونه مادرت باشه زن بقال همسایه ما بمن میگه دخترم پس من جای دخترشم؟اونم مادرشوهر😏
راحت شدی که...ادم سمی بوده جوابشو دادی حالا چرا هی خودخوری میکنی.
برو خوشحال باش که جوابشو دادی
برای اینکه حالت بهتر بشه اشتی کن ولی دیگه مثل قبل نباش
دوری و دوستی باشه رابطتون
مادرشوهر منم همینه
تازه همه کارم براش کنی میگه من که براتون اصلا سخت نمی‌گیرم مادرشوهر بد ندیدین آخرم میگه من که شانس از عروس نیاوردم حالا جالبیش اینه دختر خودش واسه مادرشوهرش اصلا کار نمیکنه یه پیرزنه تنهاست خونشون تویه حیاطع اصن بهش سر نمیزنه بعدم میگه بچه های منکه اصن شانس ندارن😑😑😑😂
