اون شب شوهرم قلبش خیلی درد میکرد رفته بود خونه مامانش ی سر بشینه پیشش (باباش اصلا شوهرمو دوس نداره بخاطر مامانش میره) بعد مامانش فهمیده قلبش چند روزه درد میکنه ولی پول نداره دگتر بره با التماس بردش باباشم داشت میشنید ولی اصلا نیومد جلو شوهرمو ببینه .. فهمیده خودشم رفته (بعدم اومدن دنبال من)….. تو دکتر پدرشوهرم شروع کرد اره اگه الان من نبود جوونمرگ میشدی و از این حرفا…..
مادرشوهرمم میرفت سمت شوهرش که ارومش کنه بیشتر ابرومون نره ، منم دستبندمو دراوردم دادم تو دستش گفتم اینم پولش من نمیزاره منت سر شوهرم بیاد هرچقدم دستش خالی باشه سایه سر منه!!!!!
بعد فرداش زنگ زد خونه مامانش گفت شاید نمیخاسم به زنم بگم ۱ میلیون ندارم برم دکتر هرچند ک ازم چیزیو مخفی نمیکنه.. چرا ابرومو بردین؟ چرا انقدر راحت نفرینم میکنین؟ دلمو شکستین خدادلتونو بشکنه ، ابرومو بردین خدا ابروتونو ببره!! بیچاره غرورش خورد شد شوهرم !! اگه اون یکی پسرتونم بود ابروشو میبردین؟ بعدشم گفت من مردم شما نیایید شماهم مردین من نمیام ! دیدار به قیامت .. امیدوارم قیامتی وجود نداشته باشه! که نبینمتوت کلا!
با گریه میگفت😭اشکشو دراوردن
الانم برادرش قاطی کرده با من چیکار داری!
داری میسوزی ک بابا به من میرسه ماشین خوب دارم
میام اتیش تون میزنم
باز شوهرم قلبش درد گرفت
ببخشید طولانی شد😭