خسته شدم چپ میرم راست میرم یا مامانم یا بابام بهم فوش میدم از وقتی که داداشم بدنیا اومد همه اونا دوست دارند و بهم بی احترامی میکنن اولین بار بابام بهم گفت با این قیافه عنت..رت با این که فقط داشتم تو آینه عکس میانداختم و کار بدی هم نمیکردم از اون روز به بعد همش بهم چیز میگن با اینکه مثل هم سن و سالام نیستم نه دوست پسری دارم نه حتی به پسری سلام میکنم تو گوشیم هیچی نیس هیچ گپی نیس که بخواین بگین یه چیزی ازت دیدن فقط اونا پسر دوستن خوب من چه گناهی کردم دختر شدم ،قربون صدقه داداشم میرن بعد به من فوش میدن چپ میرم راست میرن میگن مردشورتو ببریم و خیلی داری مثل گاو چاق میشی و کاشکی بمیری از دستت راحت شیم،خیلی وقته افسردگی گرفتم هیچکس نفهمید منکه رنگاوارنگ لباس میپوشیدم و همیشه شاد بودم و چشام درشت بود الان یکی دیگه شدم زیر چشمای گود شده از سرتاپا لباسهام مشکی ان خسته شدم هیچوقت بدون چیز گفتن به من روزشون شب نمیشه لطفاً راهکار بدید یکم حالم رو خوب کنم هرچی هم میرم به مامانم میگم نمیفهمه همش بهم چیز میگن واقعا اگه نمیتونین دخترتون رو خوشبخت کنین یا پسر دوست دارین اصلا دختر نیارین