😭دلم تنگ داداش کوچیکم هست تو شهر غریب نه فامیل نه دوست نه آشنا صبح تا شب تنهام تا شوهرم بیاد اونم میاد شام میخوره یکم فیلم میبینع بعد خوابش میگیره افسرده شدم حتی حوصله خودمم ندارم میگم بزار برم دیدن خانوادم باباش مامانش دارن میرن شهرستان میگم منم برم میگه نه فقط سالی دوبار حق داری بری اونم با من فقط عید و تابستان میتونی بری منم گریم گرفت گفتم تو چطور هفته ای دوبار میری مادرت میبینی پدرت میبینی من حق ندارم برم میگه از این به بعد نه خودم دیدن خانوادم میرم نه تو دیدن خانوادت برو 😭دارم دق میکنم خیلی تنهام تابستون هم اومد تو این گرما باید همش خونه باشم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
آها..آخه چون گفتی ،اونجا میرم همش جنگ دعوا هست دلم نمیخاد برم معلوم نیس چطوری هستی تو
اره ولی گفتم داداشم رو دوست دارم بخاطر اون میرم بعد اگه زبان نمیخوام که همش خونه بمونم میخوام یکروز خونه این عمم یکروز خونه اون یکی عمم بمونم و خونه پدربزرگم بعد من داداشم رو خیلی دوست دارم اگه یکروز باهاش حرف نزنم دلم تنگ میشه بعدشم جنگ دعوا منظورم اینه جلو شوهرم نباشه که منت نزنه وگرنه من از بچگی شاهد دعوای مامان بابام بودم یک چیز عادی شده برام