فکر میکنم هضم شکست توی سن پایین خیلی آسونتره.
اینطوری به چشم تجربه نگاهش میکنی و بعدا ازش استفاده میکنی.
اما من توی زندگیم دیر عشق رو تجربه کردم و اونقدر هم بی تجربه بودم که نتونستم اون مرد رو نگه دارم و رفت و پشت سرشو هم نگاه نکرد.
تازه اونقدر جلوش ضعف نشون دادم که هرگز برنمیگرده و هرگز دلتنگم نمیشه حتی.
بعد اون دیگه از زندگی ناامید شدم.
میگم به پوستم برسم که چی؟ لاغر کنم که چی؟ ناخن درست کنم که چی؟ لباس جدید بخرم که چی؟
تو زندگیم زیاد سختی کشیده بودم. حقم این بی آبرویی جلوی اون آدم نبود.