ما تو یه ساختمون با مادرشوهرم زندگی میکنیم
امروز شوهرم رفت با تور گردشگری بیرون و نمیاد تا فرداشب
مادرشوهرم اینا قرار بود برن باغ با خانواده
گفتم اگه جامون نشد اسنپ بگیرم برم باهاشون حوصلمون سر نره.آخه مسیرش یکم دوره و تاریک تنهایی میترسم با اسنپ برم.گفتم با ماشین همراهم باشن که خیالم راحت باشه
الان با کمال تعجب دیدم برادرشوهرم اومد دنبالشون بردشون اونا هم هیچی نگفتن.درو قفل کردن و رفتن
بچههامم نشستن گریه میکنن که ما دوست داریم بریم
یعنی چون شوهرم نیست دیگه جزوشون حساب نمیشیم؟؟؟؟
لعنتبه مادرشوهرم