طعم پدر داشتنو درک نمیکنم هیچی ازش نمیدونم😭از وقتی چشم باز کردم همش عذابمون داده یا مامانمو کتک زده یا منو برادرمو😭دستای ۵ سالمو با قاشق سوزوند از سر ی موضوع مسخره ازونموقع تاحالا زبونم کلا میگیره لکنت پیدا کردم ، دوست ندارم یجا حرف بزنم همش استرس دارم که نکنه زبونم بگیره😭 راضی نیستم ببینمش میخام سر از تنش نباشه گاهی وقتا فکرمیکنم یعنی یروزی اون بمیره اصلا اشک از چشمام پایین میاد؟
دیشب از سر فلش که داداشم برداشت بود فلششو داداشمو درحد مرگ کتک زد😭صدای داداشم که التماسش میکرد تا کتکش نزنه هنوز تو گوشمه😭 ،مامانمم کتک میزد اشکای مامانم هنوز جلو چشممه ، صدای قلبمو که میزد میشنیدم از شدت استرس و ناراحتی تب و لرز گرفتم معدم داشت میترکید😭😭😭😭 شب تا صبح و اشک ریختم 😭داداشم پناه اورد به مامانم اومد بغلش بخابه ولی این سگ نصف شب اومد تو اتاقو داداشمو پرت کرد تو اتاقش از مامانم جداش کرد😔😭
خسته شدیم ازش نمیخامش
قسم خورده دفعه بعد از پنجره پرتمون کنه پایین😔خیلی نگرانم بنظرتون تو اون شرایط باید چیکارکنیم؟؟ زنگ بزنیم ۱۱۰؟ بعد چیمیشه؟
لطفا نگید طلاق بگیره الان اصلااااا اصلاااا شرایط طلاق نیست نه جایی واسه موندن داریم ن رفتن