2733
2734
عنوان

مادر شوهرم

224 بازدید | 15 پست

بچها برا ی خواهر شوهرم نزدیک دو س هفتس ی خواستگار ک باهم در ارتباط بودن قرار بیاد مادر شوهرم ب همه بچها گفته الا من 

 من شوهرم بهم گفته بود 


نمیدونم چرا ولی یکم ناراحت شدم 

اخه شوهرم میکشه کنار تو اتاق باهاش میحزفه  حالا این وسط شوهرم میگه بابام گفته روزی ک قراره بیان خبر یکی از پسرا باید باشه یعنی شوهر من 

  حالا همسر بنده میگه بابا زنگ زد ما باید بریم گفتم عزیزم مامانت اینا هنو ب من نگفته ما کجا بریم 

  میگ ن مثلا بابا اون موقع رسمی میگ دیگه گفتم منو مسخره میکنی 

  شما جای من بودید چیکار میکرد یعنی اگ پدر شوهرم گیر نمیداد ک یکی پسرا باید باشه 

هنوزم نمیخپاستن ب من بگن بد همسر من میگ ما حضور داشته باشیم هوففف

 حالا امروز صبح مادرشوهرم صبح زنگ زد برا من گفتن قشنگ معلومه شوهزم یادش داده 

   خیلی ناراحت شدم چرا یادش میدی 

یعنی من موندم چیکار کنم 

به همسرت گفتن دیگه سخت نگیر

بشقاب که آرایش مارا نتراشی ... ( اشرف حجت زاده! )😁 /// خوشگل خانومای زیر ۱۸ سال لطفاً کامنت های منو ریپلای نزنید من برای تبادل با بزرگسال ها میام سایت ❤️ /// اللهم عجل لولیک الفرج 🌱

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731
 یعنی واقعا شما بودید دلگیر نمیشدید 

نه واقعا برام مهم نبود خدایی فک کن برعکسه . برا خواهر خودت خواستگار اومده . مامان و بابات باید به شوهرت زنک بزنن بگن . دیگ به تو بگن کافیه 

دیدی بالاخره شد🥺✨
2740

خواهرم چقدر قرو قاطی نوشتی

میخواستن مطمئن بشن بعدش بگن...بهشون حق بده

می دانی چی باعث شد اینهمه دوستت داشته باشم و از فکر کردن به تو دست بر ندارم؟! تو کودکِ غمگین و سرکوب شده ی درونم را از زیر آوار بیرون کشیدی، گرد و خاکش را تکاندی، بغلش گرفتی، تحسینش کردی و دوستش داشتی. تو زمانی از راه رسیدی که من نیاز داشتم حس کنم برای کسی، بیشتر از هرکسی اهمیت دارم.تو در موعد زخم های عمیق من رسیده بودی و برای کودک تنها و ترسیده ی درونم، پناه شدی و این منطقی ترین دلیلی ست که برای دوست داشتنت سراغ دارم.نرگس صرافیان طوفانتو قصه‌ی ناتمام من هستی و پایانی برایم نداری................تو قشنگ ترین سهم من از دنیایی ......بدترین حالتی که ممکنه برای یه آدم پیش بیاد اینه که همزمان هم احساسی باشه و هم منطقی، یعنی قلبش داره مچاله می‌شه ها، ولی مجبوره منطقی تصمیم بگیره، بعدش باید روزها و ماه‌ها و حتی سال‌ها بشینه به قلبش توضیح بده که اگه اون کارو نمی‌کردم بیشتر مچاله می‌شدی.اما مگه قلب حالیشه؟ وقتی دیگه صلحی نباشه بین عقل و قلبت، انگار لای منگنه ای، چون نه مغزت قلب داره، و نه قلبت مغز.
طرف ما هم تا مطمئن نشن جایی نمیگم  بازم خوبه به همسرت احترام گذاشتن سختش نکن برو

    اخه همه میدونن از خواهر شوهر برادر شوهر همه همه 

  فقط من نمیدونستم تو خونواده 

دم شوهرت گرم، حالا که مادر شوهرت مجبور شد بگه با عزت و احترام می‌ری ولی اصلا نسبت به مسائل خواستگاری کنجکاوی نشون نده و حتی کاملا بی‌تفاوت نشون بده خودت رو که یه وقت فکر نکنن دخترشون قرار شاخ غولو و بشکنه و عروسشون داره حسودی میکنه

کاااااملا بی‌تفاوت نه خوشحال نه ناراحت

آقایون درخواست ندید.😒🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️🚶🏻‍♀️ اگر هم ریپلای کردم یا تو تاپیکتون پست گذاشتم مطمئن باشید حواسم نبوده آقا هستید🤦🏻‍♀️

چقدر سخت میگیرین و خودتونم تحویل میگیرین ، یه خواستگار دلشتن این قدر حرف و حدیث نداره که ازش در میاری ، هر دختری هزار تا خواستگار داره قرار نیس به همه بگن ، الانم که خواستن باشید برین دیگه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز