از یه شهر دیگ اومدن شهرما بعد همکار سابق بابام بود یکم دوست بودن درحد سالی یبار زنگ
بعد جا پیدا نکردن موندن خونه ما بعد دیدیم تعدادشون زیاد(5نفر بودن) بعد سرماه بود 2 کیلو گوشت خورشتی 2 کیلو چذخ کرده ابتا تو فریزرمون بود. چون تعدادشون زیاد بود ما رفتیم خونه مامان بزرگم فق بابام سر میزد بهشون
یا خونه مامان بررگم اشپزی میکرد مامانم غذا براشون میبرد
بعد رفتم کمک ماماتم غذا ببریم بالا دیدم گند زدن به خونه با دمپایی حموم تو خونه راه میرفتن حوله رو تلویزیون انداخته بودن اشغال تخم وسط خونه تازه مجرد هم نبودنننن خانواده بودن
دیگ هیچ غذا دادیم برگشتیم
روز اخر دیدم یه قابلمه کوچولووو خورشت دادت که اره با گوشت تویخچالتون خورشت گذاشتبم یکمم گذاشتیم براتون کنار زحمت دادیم خدانگهدار
خونه رو که خداروشگ جم کرده بودن ولیی 2 کیلو گوشتا نیست شد هیچی
نصف گوشت چرخ کردها هم رفته بود
درسته منم خوشم نمیاد لقمه مهمون بشمارم یا هرچی
ولی اخه 2 کیلو برای 1 وعده 😑 حالا بعد 3 ماه پبام دادن اره میخایم بیایم خوشحال میشیم ببینمتون
الان چی بگیم اخه