خانما من تو تاپیک های قبل توضیح دادم که زنداداشم باردار شده اما هنوز نامزدن یعنی عقد موقت و عقدشون دفترخانه و رسمی و ثبت شده نیست خانوادمون اهل روستای کوچیک هستن و تو خانواده خودم و تو روستامون بارداری حتی تو عقد هم عجیب و غیرقابل پذیرشه چه برسه به نامزدی
قرار بود داداشم و خانمش سه ماه نامزد باشن و بعد عقد کنن و یه سال بعد عروسی بگیرن تاریخی تمام مراسمات هم تعیین شده البته خونه و جهیزیه و همه چیشون آماده است و مشکلی ندارن
مشکلشون اینه که خانواده این چیزا رو قبول نمیکنن و هیچکس جز من نمیدونه هنوز چون من خواهر بزرگترم داداشم ازم خواسته من بگم به خانواده چون خودش میگه نمیتونم تو چشماشون نگاه کنم بعد اینکه بفهمن قضیه رو
از طرفی باید هرجور شده عروسی و عقد جلو بیفته اما من موندم با چه بهونه ای خانوادمو راضی کنم زودتر عقد رو جلو بندازن
و چون داداشم بچه آخره خیلی آرزوها براش دارن
ولی من واقعا نمیدونم چطور جمعش کنم یعنی چطور بگم که مشکل پیش نیاد مطمئنم خانوادم کوچکترین ظرفیتی تو شنیدن این موضوع ندارن و واقعا نگرانم
داداشم از طرفی منو گذاشته بین منگنه که سریعتر بگم به خانواده