خانواده پدریم کلا از اول با مادرم مشکل دارن چون تو بحثای خاله زنکی شون شرکت نمیکنه بخدا کلیم بهشون احترام میزاره تک ب تک عروساشونو دختراشونو پاگشا خونه نویی کادو هروز هروز انوقت منو ن پاگشا دعوت کردن بعد عروسیم ن خونه نویی امدن ن بچم دنیا امد بستریش کردم مریض شد ی زنگ زدن (پاگشا بین ماها خیلی مهمه یعنی واسه اون طرف ارزش قائلی که هیچکدوم دعوت نکردن و من جلو خانواده شوهرم شرمنده شدم )حالا الان عروسی پسر عممه دعوت کردن شوهرم گفت بریم من گفتم نه گفت چرا حرفو پیچوندم بازم احتمالا بپرسه چطوری جوابشو بدم نمیخامم اینارو بگم که بعدا سرکوفت بشه