یه مسئله ای پیش اومد
یه دختر کوچولو که برام مهمه
گفت یکی از درساشو بد امتحان داده تک شده
بهش گفتم دومینو تو بیار سر بستنی مگنوم اگر تو برنده بشی برات بستی میخرم اشکاشو پاک کرد با ذوق گفت باشه آبجی
داشتیم بازی میکردیم از قصد دستمو زدم کل دومینو هایی که دقیقه ها روش زمان گذاشتم با دقت بچینمشون ریختم
برگشت گفت : آبجی تو که خیلی بیشتر از من چیده بودی چرا حواستو جمع نکردی نریزه بهش گفتم بعد آخر بازی حرف میزنیم اونم دومینو هاشو چید چند باری وسطش ریخت ولی بازم چید ( 😅 چون بستنی مگنوم خیلی دوست داره ) و در نهایت دومینو هاشو چید
بهش گفتم خب خوبه منو بردی یه بستنی مگنوم پیش من داری با ذوق خندید گفت بله آبجی تورو بردم
گفتم گاهی جبر در زندگی دخیله و ما نمیتونیم تغیرش بدیم ولی میتونیم تلاش کنیم براش گفت آبجی یعنی چی ؟
گفتم زندگی مثل دومینو می مونه گاهی یه سری چیزا میشه کل زحمات بر باد میره گاهی صفر میشی همه چی تو از دست میدی ولی فرق آدما در اینه که کدومشون با اینکه صفرن تلاش میکنن و کسی موفق خواهد بود که دست از تلاش بر نمیداره ...
خلاصه هیچوقت بخاطر صفر بودنتون خجالت نکشید باید بجنگید برای این دنیای بی رحم