چندروز پیش رفتیم مهمونی یکی از اشناهامون
بعد شام بزرگترا تو هال موندن ما جوونا هم رفتیم تو تراس ،یکی از پسرهاایی که اونجا بود دوست دخترش بهش زنگ زد یهو دیذم نوشته ممه قشنگم بخدا من انقدر خجالت کشیدم داشتم میترکیدم از خنده به زور جلو خودمو گرفتم
بخدا گفتم یذره شرم و حیا هم نداره
لطفا تاپیکامو ببینین و لایک کنین تازه عضو شدم