بخدا خیلی دوسش دارم همش هم بهش ابراز میکنم میدونم اونم دوسم داره ولی رفتاراش اذیتم میکنه من خیلی احساساتیم دست خودمم نیست
همش اشکمو در میاره با حرفاش و رفتاراش وقتی باهاش حرف میزنم اصلا بهم گوش نمیده اگه باهاش یه شوخی کوچیک کردم انقدر بهم حرف میزنه تا اشکو در بیاره همش پسم میزنه و سرکوفت میده من خیلی سعی میکنم نه پدرمو نه مادرمو ناراحت نکنم خیییلی هم دوسشون دارم ولی بعضی وقتا خودشون باعث میشن خیلی دوسشون دارم من توی سن ۱۵،۱۶ چند باری با حرفام ناراحتشون کردم و هنوز که هنوزه یادم میفته از شرمندگی گریم میگره با اینکه اونا هم بیشتر مقصر بودن
تو رو خدا اگه مادری و اینو می خونی میدونم که حاضری جونتم برا بچت بدی ولی بدون که رفتار و حرف زدنت خیلی تو روحیه و اینده بچت تاثیر میزاره
من خودم هر موقع بعد از چند وقت پدرم از سر کار میاد کابوس دعوا های بچگیم رو میبینم
یه بار دفتر خاطرات مادرم رو خوندم از بچگی خیلی تو زندگیش سختی کشیده خیلی دوسشم دارم دلم نمی خواد هیچ وقت نا امیدش کنم