بعضی وقتا با خودم میگم همین که خرجیمونو میداد و کاری به کارمون نداشت و آزاد بودیم خوب بود
شوهرم بیماریه روانی داره؛ مشکل و ضعف شدید جنسی داره؛ پولاشم که خانوادش بالا کشیدن که چیزی دست منو نگیره تو این شرایط
با وجود شغل خوبی که داره حتی یه خونه یا ماشین نداریم
ولی دیگه خرج زندگی و بچه رو میداد
این اواخر هم داروهاشو مصرف نکرد و با چند تا دوست ناباب هم افتاد ؛ خانوادشم از یه طرف ؛ دعوامون بالا گرفت و همه چی بهم ریخت ؛ زنگ زد همه اومدن خونمون و آبروریزی شد
من معتقدم مشکل زن و شوهر وقتی از در خونه میره بیرون دیگه کلا غیر قابل حل میشه
الانم یکماهه رفته ؛ حتی خرجی هم نمیده
حالا جای شکر داره اجاره خونه رو تا خرداد پرداخت کرده
هم زور داره برام پا پیش بزارم برای همچین آدمی
هم بخاطر دخترم ناراحتم