خیلی دلم می خواد بیشتر برم خونه ی مادرم
با اینکه راه دوریم
ولی مامانم خیلی در خونه بازه
به همسایه ها رو میده بیان و ساعت ها بشینن و تجسس کنن
و جنس بفروشن
من حوصله شون را ندارم
چون موقع گرفتاری کنار مادرم نیستند.
وقتی هم از اون کوچه میرن یاد مادرم نمی کنن
ولی باز مادرم به یکی دیگه رو میده
و من از این وضع خیلی خسته شدم.
هر جنس به درد نخوری هم به مادر من میفروشن
مسجد محله شون هم شبیه بازار شده
همه اونجا جنس تو پاچه ی هم می کنن